-
رفتم ...
جمعه 18 بهمنماه سال 1387 10:03
اگر کسی مرا خواست ، بگویید رفته بارانها را تماشا کند . و اگر اصرار کرد ، بگویید برای دیدن توفانها رفته است . و اگر باز هم سماجت کرد ، بگویید رفته است تا دیگر باز نگردد
-
دیگه دلتنگ خونه نمی شه دل .....
شنبه 23 شهریورماه سال 1387 18:58
دیگه دلتنگ خونه نمیشه دل . خونه ای که آینه هاش کاغذین نمی تونم دیگه دوست داشته باشم . آدمایی رو که اسباب بازین آخرش آدمکای کاغذی . می سوزن با کبریتای بی خطر تابوتا سایه ها رو خاک می کنن . سنگ قبرا می خوابن بی دردسر دیگه دلتنگ نمی شم حتی اگه . خونه رو چراغونی کنین برام دیگه باور ندارم خداتونو . که همش صخره می ریخت رو...
-
آخر قصه ی من نزدیکـــــــــــــــــه ....
جمعه 21 تیرماه سال 1387 10:53
خستــــم از لبخنـد اجبـــــاری خستــم از حرفـای تکــــراری خستــه از خــواب فرامـوشی زندگــی بــا وهــم بیـــــداری حقیــقت پیش رومـون بـــود ولـی بـــاور نمیکردیـــم همین امــروز روشـن هـم پی خـورشید می گردیـــم نشـستیم روبــروی هم تــو چشمامون نگاهی نیســت نـــــه بــــــــــا دیــــــــــــــــــدن نـــــه...
-
فکرتنهایی من
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1387 15:31
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی تا من بر سکوت نگاه تو رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند...
-
خیلی تنهام ....
پنجشنبه 11 بهمنماه سال 1386 18:17
دیریست که مونسم سنگ قبریست بر دوش راستی تو می دانی در کدام گورستان آسوده می توان مرد؟
-
چرا......
یکشنبه 20 آبانماه سال 1386 21:31
عزیزترین ، مهربانترین ! در کدامین فصل مرا به فراموشی سپردی ؟ به کدامین راهزن، بار سفرمان را بخشیدی ؟ به کدامین رهگذر تازه ، مرا فروختی ؟ من؛ از فصل برگریزان نیامده بودم! من؛ از شاخه های درختان بی برگ، از اندوه دلتنگی یک روز از کمین خورشید پشت ابرها نیامده بودم! عزیزترین! در کدامین فصل مرا به فراموشی سپردی ؟ من؛ سرما...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 آبانماه سال 1386 22:02
سایه های خیال توست این که مرا شب ها با خود می برند تا مرز با تو بودن اما من در رویای تو روزهایم را شب می کنم.
-
خبری نیست ....
چهارشنبه 25 مهرماه سال 1386 20:31
قاصدک هان چه خبر آوردی؟ از کجا ، وز که خبر آوردی؟ خوش خبر باشی، اما، اما...... انتظار خبری نیست مرا... نه ز یاری و نه ز دیاری ... برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کسی. برو آنجا که تو را منتظرند. قاصدک در دل من همه کورند و کرند، دست بردار از این در وطن خویش غریب قاصدک تجربه های همه تلخ با دلم می گوید: که دروغی تو دروغ،...
-
خسته ام
جمعه 20 مهرماه سال 1386 14:03
از حال من مپرس٬ که بسیار٬ خسته ام .... باید برم ................ یه جای دور ........ واسه همیشه
-
دیگه من نیستم ......
جمعه 13 مهرماه سال 1386 11:36
من خسته ام ..! من بی نهایت خسته ام ..! من دیگه در این دنیا نیاز به هیچ بنی بشری ندارم ..! من نه نیاز به دوست دارم نه قهوه نه کاغذ ..!! من خسته ام ..! بی انتها خسته ام ..! من بد گم شده ام ..! من تکه تکه شده ام ..! تکه تکه پاره شده ام ..! من ریز ریز شده ام ..! من در این دنیا دیگر نیاز به هیچکس ندارم ..! حتی خودم ... !...
-
نمی تونم چیزی بگم ......
سهشنبه 10 مهرماه سال 1386 15:10
دلم خیلی گرفته ....... التماس دعا
-
...
چهارشنبه 4 مهرماه سال 1386 14:10
-
سکوت مرگ ....
چهارشنبه 28 شهریورماه سال 1386 18:20
من هنوز نفس میکشم ... هنوز راه میرم ... هنوز میتونم ببینم ... بشنوم ... دل مرده ام رو با خودم هر جا که میرم به دوش میکشم ... مرگ تدریجی روحم رو که ذره ذره تاریک و تاریک تر میشه رو جلوی چشمام میبینم ... دیگه جرقه ی سلولهای مغزم نمی تونن فاصله ی بین سطرهای خالیه کاغذ رو پر کن ... دیگه اشکی توی چشمم نمونده که سر قبر...
-
ببخش .........
چهارشنبه 21 شهریورماه سال 1386 21:44
ببخش اگه تو قصه مون دو رنگ و نامرد نبودم ببخش که عاشقت بودم خسته و دل سرد نبودم ببخش که مثل تو نشد خیانتو یاد بگیرم اگر که گفتم به چشات بزار واسه تو بمیرم ببخش اگه تو گریه هام دو رنگی و ریا نبود اگر که دستام مثه تو با کسی آشنا نبود ببخش اگه تو عشقمون کم نمی زاشتم چیزی رو ببخش که یادم نمی ره اون روزای پاییزی رو لیاقت...
-
بازم اشتباه .....
پنجشنبه 15 شهریورماه سال 1386 19:39
اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت اشتباه پشت...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 شهریورماه سال 1386 11:24
*** غروب تنهایی *** کاش میدونستی که بعضی واژه ها مثل درد ، کشیدنیست نه نوشتنی !
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 فروردینماه سال 1386 16:10
-
HAPPY NOROUZ
جمعه 3 فروردینماه سال 1386 08:58
کاش... کاش می شد ما بهاری می شدیم خیس آواز قناری می شدیم کاش از خوبان عالم می شدیم توبه می کردیم آدم می شدیم کاش نامردی نصیب ما نبود در بی دردی نصیب ما نبود کاش چوپان دل ما عشق بود پاسبان محمل ما عشق بود کاش در یک شبی سبز و شگفت عشق از ما بیعت می گرفت بهاررا باورکن باز کن پنجرهها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن...
-
زندگی را بخاطر بسپاریم که بی انکه زندگی کنیم می رویم...
جمعه 11 اسفندماه سال 1385 15:26
اگر زندگی مرگ است و مرگم زندگی پس درود بر مرگ و مرگ بر زندگی
-
تنهای تنها
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1385 20:40
-
....
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1385 21:38
-
HAPPY VALENTINE DAY
جمعه 27 بهمنماه سال 1385 15:47
-
دلم گرفت ای هم نفس **** پرم شکست تو این قفس
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1385 21:30
سکوت ، سرشار از ناگفته هاست ، از حرکات ناکرده ، اعتراف به عشق های نهان و بر زبان نیامده ، در این سکوت حقیقت ما نهفته است ، حقیقتِ تو و من........!
-
؟؟؟؟
جمعه 13 بهمنماه سال 1385 12:49
راستی کسی معنی واقعی عشق رو می دونه؟
-
پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1385 16:36
پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است. پشت سر هر آنچه که دوستش می داری. و تو برای اینکه معشوقت را از دست ندهی، بهتر است بالاتر را نگاه نکنی. زیرا ممکن است چشمت به خدا بیفتد و او آنقدر بزرگ است که هر چیز پیش او کوچک جلوه می کند. پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است. اگر عشقت ساده است و کوچک و معمولی، اگر عشقت گذراست و تفنن و...
-
....
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1385 16:24
اگر کسی مرا خواست ، بگویید رفته بارانها را تماشا کند . و اگر اصرار کرد ، بگویید برای دیدن توفانها رفته است . و اگر باز هم سماجت کرد ، بگویید رفته است تا دیگر باز نگردد
-
تماشا ندارد زمین خوردن آسمان ....
جمعه 29 دیماه سال 1385 13:56
این روزها چه در سر داری ؟ روزهای انتهای ماه ذی الحجه را چگونه می گذرانی؟ وقتی که کاروان حسینیان به سوی شهادت و میدان نبرد گام برمی دارد، تو در این دنیای پر آشوب از کدامین سپاهی؟ مبادا دنیایت تو را از حسین (ع) و یارانش، تو را از دعای خیر زینب(س)، تو را از آزاد شدن و ... دور سازد؟ بگو تا خودت بدانی، محرم دارد می آید،...
-
خدایا
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 17:17
خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است٬ حسرت نخورم ... و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم ... بگذار آن را من خود انتخاب کنم٬ اما آنچنان که تو دوست داری ...
-
رفقا کریسمس مبارک
یکشنبه 10 دیماه سال 1385 12:09
****** MERY CRISMAS ******
-
تو تنها نیستی
پنجشنبه 7 دیماه سال 1385 15:45
من امشب برایت میگریم ... بازهم ! شاید درحضور گل سرخ ویا شاید بر بشت بامی قدیمی و خاکی و شاید آنجا که رویاها سر از خاک زمین تشنه آرزو بر می آورند و یا شاید همینجا در اتاق خاطره هایم ! الهی سپاس که اینچنین چشمه های جوشان توبه نمی خشکند ! الهی سپاس که صبور ترینی ، آنقدر که من نیز بیاموزم ...از تو . اینروز ها انجمن فریب و...