گم شده ام ...

حس میکنم گـــم شده ام . . .
امّا تلخ تر اینکه ، کسی دنبالم هم نمی گردد . .


عشق یعنی...

عشق یعنی خون دل یعنی جفا عشق یعنی درد و دل یعنی صفا عشق یعنی یک شهاب و یک سراب عشق یعنی یک سلام و یک جواب عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز عشق یعنی عالمی راز و نیاز 

عشق کلید شهر قلب است به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود

خواستم خودمو گول بزنم

همه ی خاطراتمو انداختم یه گوشه

و گفتم:  دیگه فراموش

 یه چیزی ته قلبم خندید و گفت: یادمه..

 


شايد زياد خاموش ماندم

شايد وقت گفتن باشد

اما هر چه مينگرم گوشي شنوا نميابم

مي خواهم تو را در حرفهاي بي كلام بسرايم

 مي خواهم دوباره عاشق شوم

سرنايت را بنواز و سكوت را بشكن

 

دستان گرمت را به من بده

و گاه گداري با من حرف بزن

مرا به سوي خود بخوان

تا انسوي ماه تو را لمس كنم

تا با چشمانت ستاره ها را نظاره كنم

و سكوت غريب دلم را بشكنم

دستان گرمت بر پهناي دلم نقش ميزنند

ناگفته ها گفته شدند وناشنيده ها شنيده

و اينك ...

دلم را مبدل به يك شاخه احساس خواهم كرد

تا به تو تقديم كنم

هرگز از بی کسی خویش مرنج

هرگز از دوری این راه مگو

و از این فاصله ها که میان من وتو ست

و هر آنگاه که دلت تنگ من است

آخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار

تا که تنهاییت از دیدن من جا بخورد

و بداند که دل من تا به ابد با توست

و همین نزدیکیست....

حقیقت خود ...

از انسانها غمی به دل نگیرزیرا خود نیز غمگینند!

زیرا با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند!

زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند.

پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند...

 

از ديروزها به دنبالت دويدم و به اميد ديدارت به امروز رسيدم ولي افسوس...!

افسوس که تو به فرداها سفر کردي

 

می خواستم بهت بگم چقد پریشونم

دیدم خود خواهیه,دیدم نمی تونم

تحمل می کنم بی تو به هر سختی

به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی

به شرطی بشنوم دنیات آرومه

که دوسش داری از چشمات معلومه

یکی اونجاست شبیه من,یه دیوونه

که بیشتر از خودم قدرت و می دونه

چی کار کردی که با قلبم,به خاطر تو بی رحمم

تو میخندی چه شیرینه,گذشتن,تازه می فهمم

تو رو می خوام,تموم زندگیم اینه

دارم میرم,ته دیوونگیم اینه

نمی رسه به تو حتی صدای من

تو خوشبختی,همین بسه برای من

تو خوشبختی,همین بسه برای من

قشنگ ترین کلمه ای که الان به ذهنت میرسه چیه ؟

بدون رنگ
با نوک انگشت‌هات
مرا بر تنم نقاشی کن
فقط
چشم‌هايم را باز بکش.

"دوستت دارم "

به شمارش نشتم ...
يک روز ....
دو روز ...
يک هفته ...
يک سال ....
يک عمر ....!

آري يک عمر .
يک عمر به پاي تو خواهم نشست .
با مهرباني هايت خو گرفته ام .
مرگ هم توان گسيختن عشق من را ندارد .

و امروز را ...
امروز که روز توست .
امروز که میخواهم، با دو دست عشق را ، در تار تار گيسوانت بپيچانم !
امروز که میخواهم ، با فشار بوسه هايم ، لبان زيبايت را به بازي در آورم !
امروز که میخواهم  ، کمان ابروهايت ، قلب کوچکم را نشانه گيرد !
امروز که ... ، نگاه ناز چشمان قشنگت ، مرا بيخود از اين زمانه می کند !

و امروز ...
از راهي دور ، اما نزديک تر از فشار دولب بر روي هم ....
با بغضي که از حسرت نديدن چند روزه ات به دل دارم ...
با صدايي که از عمق وجودم بر آميخته ...
سر بلند تر از همه ي عاشقان .

به تو ميگويم ...
با هر دم و باز دمم ...
به تو اي همسر آسمانی من ...
به تو اي محکمترین تکیه گاه مشرقي ....
به تو ميگويم .
امروز ، فراوان تر از هر روز ديگر ، دوستت دارم .

"دوستت دارم "

عشق تو....

چشم هايم زشكوفايي عشق تو فقط مي خواند

كاش مي دانستي

عشق من معجزه نيست

عشق من رنگ حقيقت دارد

اشك هايم به تمناي نگاه تو فقط مي بارد

كاش مي دانستي

یه کسی هست كه احساس تو را مي فهمد

یه کسی از تب عشق تو دلش مي گيرد

یه کسی از غمت امشب به خدا مي ميرد

كاش مي دانستي

تو فقط مال مني

تو فقط مال همين قلب پر احساس مني

شب من با تو سحر خواهد شد

تو نمي داني من

چه قدر عشق تو را مي خواهم

تو صدا كن من را

تو صدا كن من را كه پر از رويش يك ياس شوم

تو بخوان تا همه احساس شوم

كاش مي دانستي

شعرهاي دل من پيش نگاه تو به خاك افتاده است

به سرم داد بزن

تا بدانم كه حقيقت داري

تا بدانم كه به جز عشق تو اين قلب ندارد كاري

باز هم اين همه عشق

اين همه عشق براي دل تو ناچيز است

آسمان را به زمين وصل كنم؟

يا كه زمين را همه لبريز ز سر سبزي يك فصل كنم؟

من به اعجاز دو چشمان تو ايمان دارم

به خدا تو نباشي

بي تو من يك بغل احساس پريشان دارم

رویای با توبودن.......

بازهم برای تو مینویسم تا بدانی که یادتو در لحظه لحظه من جاریست.

باز هم از دیوارهای فاصله عبور میکنم ودر ژرفای لحظه باتوبودن گم میشوم

و در آن لحظه رویایی اوج در دریای بی پایان چشمانت غرق میشوم

تا در آن لحظه در نگاه تو گم شوم تا خودم را بیابم واز زندان لحظه های بی تو رها شوم.....

شاید بتوانم به رویای با توبودن برسم

و چه رویای شیرینی است رویای با توبودن رویایی که دست من را به دستان گرم تو میرساند

آنگاه من در گرمای وجود تو ذوب میشوم در آن زمان دیگر زبان از سخن گفتن عاجز است.

در این رویای دلنشین تنهای دلهای ما هستند که باهم نجوا میکنند

 گویی از پیوند دستهای ما روح ما هم به هم پیوند خورده

و چه زیباست رویای با توبودن......."

نا مهربان...

 

ای که بر لبهای ما طرح تبسم می شوی

    دعوت ما بوده ای  ,  مهمان  مردم  می شوی  

 

حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات

باشد، قبول...لااقل این نکته را بدان:

آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم

در سینه می تپید،

  دلم بود...

   نا مهربان..

 

 

عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد

سلام از ته جونم...

هیچ وقت دلت نگیره... منتظرت می مونم...

بخون اما به دل نازکت نگیر...

تو می آیی.یقین دارم كه می آیی...

 زمانی كه مرا دربستر سردی میان خاك بگذارند

تو می آیی یقین دارم كه می آیی

.پشیمان هم......

دو دستت التماس آمیز،می آید بسوی من

ولی پر میشود از هیچ،دستی دست گرمت را نمی گیرد.....

صدایت درگلوبشكسته وآلوده باگریه

به فریادی مرا با نام میخوانی و میگویی كه؛

 همه فریاد خشمت را،به جرم بی وفایی ها،دورنگی ها،جداییها،بروی صورتم بشكن......

سرم بشكن،دلم را زیر پا له كن،ولی بر گرد!

مروای مهربان بی من،كه من دور از تو تنهایم....!

ولی چشمان پر مهری،دگر برچهره ی مهتاب مانندت نمی ماند...........!

لبانی گرم با شوری جنون آمیز،نامت را نمی خواند........!

 دگر آن سینه ی پر مهر آن سد سكندر نیست

 كه سر بروی آن بگذاری و درد درون گویی...........!

دو دست كوچكش،با پنجه هایی نرم و لغزنده

میان زلفهای تو بازی نمی گیرد،پریشانش نمیسازد.....!

 هزاران باره هستی را به پای تو نمی بازد.زن كوچك چه خاموشست.........!

 تو می آیی، زمانی كه نگاه گرم من دیگر به روی تو نمی افتد

 هراسان،هر كجا،هر گوشه ای، برق نگاهت را نمی پاید

 مبادا كه نگاهت بر نگاه دیگری افتد................!

 محالست این كه بتوانی مرا دیگر بگریانی

برنجانی

 ولی افسوس آن پیكر كه چون نیلوفری افتاده بر خاك است

 دگر با شوق روی شانه هایت سر نمی آرد

 به دیوار بلند پیكرگرمت نمی پیچد

 جدا از تكیه گاهش در پناه خاك می ماند ودر آغوش سرد گور می پوسد

و گیسوی سیاهش حلقه حلقه بر سپیدی های آن زیبا لباس آخرینش نرم می لغزد

 جدا از دستهای گرم و زیبا و نجیب تو دگر آن دستها هرگز بر آن گیسو نمی لغزد

 پریشانش نمی سازد

دلی آنجا نمی بازد تو با عشق و محبت باز میایی

 آن گرما به جانم در نمی گیردی نمی بخشد

 اگر صدها هزاران بوسه ازپا تا سرم ریزی؛

دگر مستی نمی بخشد یقین دارم كه می آیی

بیا ؛ تا آخرین دم هم قدم های تو بالای سرم باشد

 نگاهت غرق دراشك پشیمانی بروی پیكرم باشد....

دلت را جا گذاری شاید آنجا؛ تا كه سنگ بسترم باشد

محالست این كه بتوانی مرا دیگر بگریانی،برنجانی...

خيلي سخته...

خيلي سخته چيزي رو كه تا ديشب بود يادگاري
صبح بلند شيو ببيني كه ديگه دوسش نداري
خيلي سخته كه نباشه هيچ جايي براي آشتي
بي وفا شه اون كسي كه جونتو براش گذاشتي
خيلي سخته تو زمستون غم بشينه روي برفا
مي سوزونه گاهي قلبو ، طعم تلخ بزي حرفا
خيلي سخته كه ببيني كسي عاشقيش دروغه
چقدر از گريه ي اون شب ، چشم تو سرش شلوغه
خيلي سخته اون كسي كه گفت واسه چشات ميميره
بره و ديگه سراغي از تو و نگات نگيره
خيلي سخته كه ببينيش توي يك فصل طلايي
كاش مجازات بدي داشت توي قانون بي وفايي
خيلي سخته

mahe man

عشق من منو صدا كن ....

عشق من منو صدا كن ، منو از خودم رها كن

     تو اتاق مرده ي دل ، آتشي تازه به پا كن ، تو منو از نو بنا كن

عشق من منو صدا كن ، قصه مو بي انتها كن

       روبروت آينه بگذار ، ابديتي بنا كن  ، عشق من منو صدا كن

قصه ي نگفته ام من ، تو بيا روايتم كن

عشق من مرمتم كن ، از عذابم راحتم كن ، عشق من منو صدا كن

    اي صداي تو نهايت  ، راهي رهايتم كن


ديوونه‌ي عشقت ...

 
مي‌تونم تو لحظه‌هاي بي‌كسيت، واسه تو مرحم تنهايي باشم
 مي‌تونم با يه بغل ياس سفيد، تو شبات عطر ترانه بپاشم
مي‌تونم از آسمون قصه‌ها، واسه تو صد تا ستاره بچينم
مي‌تونم حتي اگه دلت نخواد، واسه تو روزي هزار بار بميرم
مي‌تونم با يه سلام گرم تو، تا ابد زندگي‌مو آبي كنم
مي‌تونم رو شونه‌هاي مردونت، دردامو با هق‌هقم خالي كنم
مي‌تونم با تو به هر جا برسم، توي خواب اسمتو فرياد بزنم
مي‌تونم قصه‌ي ديوونگيمو، توي كوچه‌هاي شهر داد بزنم
مي‌تونم تا به هميشه پا به پات، توي هر قصه كنارت بمونم
مي‌تونم زير پر ستاره‌ها، واست از ليلي ومجنون بخونم
مي‌تونه نگاه مهربون تو، منو تا مرز شقايق ببره
مي‌تونه قشنگي برق چشات، منو از ياد حقايق ببره
مي‌تونه دستاي تو رو شونه‌هام، خبر از يك شب يلدا رو بده
مي‌تونه بوسه‌ي تو رو گونه‌هام، واسه من نويد فردا روبده
مي‌تونه صداي گرم خنده‌هات، همه قصه‌هامو رؤيايي كنه
مي‌تونه گرماي مهربونيهات، همه زندگيمو مهتابي كنه
مي‌تونه وجود سرد و خستمو، شوق ديدار تو مبتلا كنه
مي‌تونه حس غريب بودنت، درداي زندگيمو دوا كنه
مي‌توني توخستگي‌هاي تنت، به من و شونه‌ي من تكيه كني
مي‌توني با يه نگاه زير چشم، دل كوچيكمو ديوونه كني
مي‌تونن رازقي‌ياي باغچه‌مون، تا هميشه بوي دستاتو بدن
مي‌تونن حتي اگه خودت نگي، واسه من از عشق تو خبربدن
مي‌تونن همه تو اين شهر بزرگ، منو ديوونه‌ي عشقت بدونن
بذاراز اينجا به بعد مردم ما، منو مجنون تو شعرابخونن

دوست دارم دیوونه

آرزوي وصال...

 

عشق هديه ايست جاوداني

 

و من چه عاجزانه افقهاي طلايي نگاهت را

 

با هزاران تمنا جستجو مي كنم

 

و قصه تنهايي را در آسمان آبي نگاهت در ميان مي گذارم

 

نسيم اشكي كه در نگاهت موج مي زند

 

باراني از عشق بود براي باغ روياهايم

 

و دلم چه بي قرار براي نگاه عاشقت مي تپد

 

در دل شبهاي تاريك وجودم

 

به جستجوي روشنايي وجودت مي گردم

 

به آفتاب گرداني مي مانم

 

كه هر صبح به اميد آفتاب وجود تو سر از خواب بر مي دارم

 

و خوب مي دانم گلبرگهاي نازك وجودم را

 

باد سرد خزان در هم فرو مي ريزد

 

و جوانه نا شكفته اميدم به دور از تو مي خشكند

 

اما با اين اصاف مي دانم

 

قلبم كوچكتر از آني است كه ظرفيت خوبي هاي تو را داشته باشد

 

اما در سكوت پر از فرياد خود مي گريم و مي گويم

 

با همين قلب كوچك و به وسعت تمام خوبي ها و سادگي هايت

 

دوستت دارم

 

قرار نبود...

قرار نبود...


برای همه آنهایی که بی تقصیرند


قرار نبود آن وقتهای تو جایشان را


با این وقت های من عوض کنند


قرار نبود عشق هم مثل خوشبختی،بوسه و عیدی


اولش قشنگ باشد


قرار نبود کسی سختش باشد بگوید دوستت دارم


قرار نبود بین عشق وقفه بیفتد


قرار نبود کسی به هوای شکستن دل دیگری بماند


قرار نبود هر کس به هوای شکستن دل خودش بماند


قرار نبود کسی دیر کند


قرار نبود دیوانه ای برای شکست دیوانگی طلب زنجیر کند


قرار نبود انتخابمان بین آسمان فردا و تردید زمین گیر کند


قرار نبود هر کس سرش گرم شد دل را هم سر گرم کند


غافل از آنکه دیگری با سردی او و گرمی او


با گرمای دیگری از هر چه گرمی است دلسرد شود


قرار نبود هر چه قرار نیست باشد


قرار تنها بر بی قراری بود برای برقراری


گمان نمی کنم گناه من سنگین تر از گناه تو باشد


اما یقین دارم که کودک دلت کمتر از پیش


بهانه ی لالایی های شعر گونه ام را می گیرد


فقط یک چیز مهم است که باید به یاد همه بماند


اگز اتفاقی که نباید بیفتد،افتاد


نتها برایت می نویسم خودت خواستی تقصیر من نبود

خسته ام

قلبم يخ كرده....

مغزم غفل كرده....

چيزي كه دلم بخواد و در موردش بنويسم گم شده

از عشق بگم ....

از انتظار....

از درد جدايي....

از نارفيقي....

از بي وفايي....

نمي دونم

نمي دونم

هيچ كدوم از اينا آرومم نمي كنه

ديگه هيچ كدوم از اينا برام معني نداره

اصلا چه فايده اي داشت اين نوشته ها و گفتن ها

اين همه از عشق و دوستي نوشتم ، چي شد

به كجا رسيدم....

اوني كه بايد مي فهميد ، نفهميد

اوني كه بايد رسم وفا ياد مي گرفت ، نگرفت

ديگه به هيچي اعتماد ندارم

تمام كتابهاي شعرمو زيرو رو كردم

هيچ كدومش نمي تونند حال دلمو بگه

تمام باورمو ازم گرفت....

وقتي صفحه هاي تقويم رو ورق مي زنم....

وقتي بارون مياد....

وقتي برف مياد....

وقتي ساعت 8 صبح ميشه....

وقتي تمام خاطره ها مثل فيلم جولو چشام به حركت در مياد

چقدر عذاب آور كه ....

بخواهي براي كسي يار باشي

همدم باشي

از همه مهم تر

رفيق باشي

اما اون به جاي همه ي اينا

تورو بشكنه ، خوردت كنه

دیگه چي برات ميمونه كه بخواهي از اون بنويسي

دلم ميخواد برم....

 برم يه سفر دورو دراز....

جايي كه ديگه هيچ كسي دلمو نشكونه

ديگه به قلبم ، احساسم و باورم بازي نكنه

جايي كه آدم هاش معرفت داشته باشند

جايي كه قدر همو بدونند

به نا كجا آباد....   

تنهای بی سنگ صبور....

رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام

هیچکی نمیفهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم

مجنونمو دلزده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا

نمونده از جوونیام نشونی
پیر شدم پیر تو ای جوونی

تنهای بی سنگ صبور
خونه ی سرد و سوت و کور

توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست

اگرچه هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مرد باش

تنهای بی سنگ صبور
خونه ی سرد و سوت و کور

توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست

اگر بیای همونجوری که بودی
کم میارن حسودا از حسودی

صدای سازم همه جا پر شده
هر کی شنیده از خودش بیخوده

اما خودم پر شدم از گلایه
هیچی ازم نمونده جز یه سایه

سایه ای که خالی از عشقو امید
همیشه محتاجه به نور خورشید

تنهای بی سنگ صبور
خونه ی سرد و سوت و کور

توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست

اگرچه هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مرد باش

تنهای بی سنگ صبور
خونه ی سرد و سوت و کور

توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست

ماه من...

چقدر دل نگران ايستاده اي ماه من

هميشه تلخ وگران ايستاده اي ماه من

تو هم شبيه مني، از تبار ققنوسي

هزار شعله به جان ايستاده اي ماه من

ميان چشم تو غرقند رودهاي جهان

سكوتِ در فوران ايستاده اي ماه من

به سرو قامت تو دل سپرده شاعر مست

فقط تويي كه چنان ايستاده اي ماه من

سخن زهجرت و پاييز مگو بهار دلم

بمان،هميشه بمان،ايستاده اي ماه من

"برای فراموشی دل نگرانی هایت"

 

 

به كنجی می خزم آرام و خاموش...

 

افسوس مي خورم كه چرا دريچه ی کودکیم با تو پیوند نخورد...

 

به تو می اندیشم...

 

به تو که برایم همه کسی!

 

 

با من بمان ای ماندنی ترین عشق...

 

تا به ابد ، تا به انتهای رؤيا ها...

 

با تشکر از شما می خوام بگم: اگه میشه منو تنها بذارید

 

سلام.

این آخرین پست که می نویسم.دیگه نمی خوام بنویسم.واسه همیشه از این وبلاگ میرم.

از همتون ممنونم.سعی می کنم بهتون سر بزنم.هر وقت آپ کردید به آی دی من آف بذارید

و منو خبر کنید.آی دی من:

Nobody17055

 حتما خبرم کنید.دوستتون دارم.

 

از روزگار دلم گرفته.

                           از این تکرار دلم گرفته.

                                                                    دلم می خواد گریه کنم.

                                                                                          بارون ببار٬ دلم گرفته

 

 

 

 

بودم و کسی پاس نمی داشت که هستم

                                                          باشد که نباشم و بدانند که بودم

 

 

 

You are a special Valentine
With a heart so full of love


Each memory and thought we share


Was sanctioned by God above


We will keep this love together


Every friendship along the way

May it continue with joy and laughter

On this special Valentine's Day

 

آلونك...

 

نخون برام آواز تلخ رفتن

سخته برام ازعشق تو گذشتن

بی تو مثل چکاوکی غریبم

که بالشو با تیرغم شکستن

بغض گریه تو گلوم

زنجیرغصه به پام

تو منو تنها نذار

بوی غم داره صدام

دیگه شعرعاشقونه بی تو واسه کی بخونم

توی این ایل پریشون به امید کی بمونم

دست نیازمو بگیر که خسته شد بی تو بودن برام عذاب

صدای سازمو بشنو که می خونه بی تو شادی برام سرابه

بغض گریه تو گلوم

زنجیر غصه به پام

تو منو تنها نذار

بوی غم داره صدام

 

خیلی سخته توی آلونک تنهایی نشستن

با دلی لبریز فریاد ، لب صد شکوه رو بستن

تموم حرفا رو من ، نمی شه با تو بگم

ولی سربسته بدون ، که می شم طعمه ی غم

بغض گریه تو گلوم

زنجیر غصه به پام

تو منو تنها نذار

بوی غم داره صدام

 

خسته ام...

از زندگی و این همه تکرار خسته ام .

از های و هوی کوچه وبازار خسته ام.

دلگیرم از ستاره و آزرده زماه

امشب دگر زهر کوچه و هر کار خسته ام.

بیزارم از خموشی تقویم روی میز و

دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام.

از او که گفت یار تو هستم ولی نبود

از خود که بی شکیبم و بیمار خسته ام.

تنها و دلگرفته و بیزار و بی امید

از حال من مپرس که بسیار خسته ام.

محرم...

 

بي صدا يه عمره گريه کردم

وقتي برگي رو زمين مي افته

حس ميکنم گريه ي بي صداشو

حس ميکنم چي ميگذره تو قلبش

وقتي ميبينه مرگ لحظه هاشو

آخه من هم يه برگ خشک و زردم

که بي صدا يه عمره گريه کردم

خداحافظی....

 

قسمت نشد ببینمت ،خدانگهداری کنم
فرصت نشد بمونم و از تو نگهداری کنم
گفتم اگه ببینمت دل کندنم سخته برات
اگه یه وقت بگی نرو
رفتن پر از درده برام
گفتم صداتو نشنوم
ندیده از پیشت برم
پشت سرم زاری نکن
چی کار کنم مسافرم...

من میرم ولی باز ،تو بدون همیشه
یاد تو از خاطر من، فراموش نمیشه
گل من خوب می دونی،
بی تو تک و تنهام عزیزم
اگه تو نباشی می میرم....

نامه رو تا تهش بخون
گریه نکن طاقت بیار
نامه رو خط خطی نکن
دو جمله رو هم دووم بیار
باور نکن یه بی وفام
نامه میذارم و میرم
نه ،
قسمت زندگی اینه
به کی بگم مسافرم...

سهم من از تو دوری
تو لحظه های بی کسیم
قشنگی قسمت ماست
که ما به هم نمی رسیم.......

من میرم ولی باز ،تو بدون همیشه
یاد تو از خاطر من، فراموش نمیشه
گل من خوب می دونی،
بی تو تک و تنهام عزیزم
اگه تو نباشی می میرم....

همیشه زنده می مونه با یاد تو ترانه هام
منو ببخش اگه بازم ، اشکام چکید رو نامه هام
دیگه تموم شد فرصت ، خاطره هام پیشت باشه
تموم خاطرات خوش ، خدانگهدارت باشه........