حسرت نگاه پنجرهها را گرفته است
بغضی گلوی زخمی ما را گرفته است
کی این سفر به آخر خود میرسد، ببین
دستم چگونه، دست دعا را گرفته است
در انتظار آمدنت، لحظه میکشیم
یک عمر انتظار کجا را گرفته است
آن قدر عاشقیم که عشق تو از نگاه
پس کی، کجا چگونه، چرا؟ را گرفته است
حالا غروبها همه بارانیاند و بس
باران عجیب حال هوا را گرفته است
برگرد و با وسیع خودت آسمان بساز
غربت نه آسمان، همه جا را گرفته است
بشکن طلسم غربت ما را، دعا بخوان
دستی از این قبیله، خدا را گرفته است
سر در گمیم بین غزلهای نیمه جان
حال و هوای قافیه ما را گرفته است
...وبلاگ زیبایی داری ... حال و هواب بلاگت ما را گرفته است :X ....
سلام . قشنگ بود اما از همه اینها قشنگتر جمله ای بود که اون بالا نوشته بودی
اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست...دیدنش آسان است سخت آنست نبینی اورا
موفق باشی
سلام عزیزم
ممنونم که سر زدی
ولی منو ببخش که دیر اومدم
الحق وبت زیباست
منو لینک کن دوست داشتی
خبرم کن منم لینکت کنم
منتظرتم
بای بای
مرد تنها
حسرت نگاه را میفهمم...
خیلی قشنگ بود